مجلس شادی طلاب
حکایتی از زمان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی
آیت الله سید اسماعیل هاشمی نقل کرده بودند که در دوران مرجعیت مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رحمه الله در شهر نجف اشرف همزمان با روز نهم ربیع الاول (عیدالزهراء) در منزل این بزرگوار بودیم که جمعی از فضلا و روحانیون حوزه علمیه نجف به مناسبت این روز فرخنده جشنی برپا کرده و مشغول مزاح و مطایبه گویی و خنده بودند که یکی از مقلدین ایشان که از تجار بازاری ایران بود برای پرداخت خمس و وجوهات شرعی به نجف آمده بود و آن شب در منزل آن بزرگوار حضور یافت و از مشاهده این جلسه مملوّ از فضلا و علما خیلی ناراحت شد و مجلس را ترک کرد.
اما صبح روز بعد دیدیم که همین شخص در حالی که چهار چرخه ای را پر از میوه و شیرینی و خوراکی های دیگر کرده به همراه خود به منزل مرحوم آسید ابوالحسن آورده و با خوشحالی زائدالوصفی که موجبات تعجب و حیرت همه حاضران را برانگیخته بود وارد شد و خدمت آن بزرگوار سلام و عرض ادب کرد و وقتی آن بزرگوار از علت ناراحتی شب گذشته و رفتار امروز وی سوال فرمودند.
گفت: من دیشب وقتی این شوخی و بذله گویی ها را از این مجلس مشاهده کردم به شدت ناراحت شدم و با خود گفتم: حیف از این وجوه و سهم امام و سادات که برای مصرف این افراد بپردازم. و مجلس را با ناراحتی ترک کردم.
اما وقتی به منزل رفتم و خوابیدم در عالم خواب دیدم که قیامت برپا شده و حضرت رسول صلی الله علیه و اله در کناری ایستاده و من از شدت ترسِ آتش جهنم و هولِ قیامت به وی پناهنده شدم. اما با تعجب دیدم حضرت به سوی آتش جهنم کردند و من هم پشت سر آن حضرت با ترس و لرز پیش می رفتم تا اینکه ناگهان از میان شعله های دوزخ هیکل بسیار زشت و خبیث و آتش گرفته ای که متوجه شدم او ملعون ازل و ابد (عمر) می باشد سر از آتش بیرون آورد و با فریاد خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و اله عرض کرد: یا رسول الله! من از امت تو شکایت و گلایه دارم چون اینقدر مرا لعن و نفرین می کنند. بفرمایید دیگر بس کنند و اینقدر مرا لعن و نفرین ننمایند و من فقط در بین امت تو از این شخص که پشت سر توست راضی و خشنودم که مرا لعن و نفرین نمی کند.
با این جمله از خواب پریده و به ارزش کار شما و اشتباه خود پی برده و امروز جهت شرکت در مجلس جشن و شادی شما به این جا بازگشته ام.
(آسیاب تبری ص58)
|