یا حسین شهید

عباس شاه عالمین است چو فانی عشق حسین است

امام علی علیه سلام و ایرانیان


 


در نظام مالي که عمر و سپس عثمان اعمال مي‌کردند، معمولاً حقوق و عطاياي موالي ايراني پايين‌تر از اعراب بود. از اين رو وقتي که ايرانيان در دوران خلافت علي(ع) از حقوق و عطايايي برخوردار شدند، جمعي از سران و اشراف کوفه از جمله اشعث‌بن قيس کندي، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند که از چه روي ما را مغلوب اين سرخ‌رويان ساخته‌اي؟



اشاره

در اين مقاله از رشتة تعلقات و آشنايي‌هاي ايرانيان با علي(ع) همچون، مدارا در اخذ خراج از ايرانيان ـ چه در زمان پيامبر(ص) که به يمن گسيل شد و گروهي از ايرانيان در آنجا مقيم بودند و چه در زمان خلافت خويش ـ خونخواهي آن حضرت از هرمزان ايراني، اجراي عدالت در تقسيم بيت‌المال ميان عرب و عجم و از جمله ايرانيان در زمان خلافت، حمايت ايرانيان از علي(ع) در جنگ جمل سخن رفته است.


 

بي‌ترديد موضوع آشنايي ايرانيان با حضرت علي(ع) براي هر شيعه‌اي از اهميت و جاذبة بسياري برخوردار است. حوادث تاريخ ايران و اسلام در دهه‌هاي دوم، سوم و چهارم از سدة نخست هجري، بسترهاي مناسبي را براي آشنايي ايرانيان با آن بزرگ مرد تاريخ بشر فراهم ساخت.


 

 


 

ديدار «الابناء» با علي(ع)


 

 


 

به سال دهم هجري، پيامبر گرامي اسلام(ص) علي(ع) را به يمن گسيل داشت تا امور آن منطقه را سامان بخشد و خراج ايشان را جمع آورد. در آن زمان، در يمن طبقه‌اي وجود داشت که اعراب به آنها «الابناء» و گاه «بني الاحرار» مي‌گفتند. آنان در جامعة يمن از جايگاه خاصي برخوردار بودند و همواره به آزادگي و شرافت اتصاف داشتند. اينان ايراني نژادهايي بودند که اجدادشان از جانب خسرو انوشيروان براي ياري مردم يمن و حميريان تحت ستم حبشيان، به آن ديار اعزام شده بودند و آنان پس از در هم شکستن حبشي‌هاي مهاجم، در همانجا سکنا گزيدند. سال‌ها بعد بر اثر آميزش آنان با ساکنان بومي عرب، همين نسل، يعني «بني الاحرار» به معناي «فرزندان ايرانيان» يا «پسران آزادگان» به وجود آمدند.1


 

حضور علي(ع) در يمن در سال دهم هجري، اين امکان را در اختيار الابناء ايراني نژاد قرار داد تا از نزديک با سيرة انسان‌دوستانه، کريمانه و بزرگوارانه‌اش آشنا شده، از همان‌جا دوستي و محبت او را در دل‌هاي خويش جاي دهند. الابناء پس از آشنايي با علي(ع) اسلام آورده، فيروز را از جانب خود به مدينه فرستادند و مراتب ايمان و وفاداري خود را به پيامبر(ص) عرضه داشتند.


 

فتوحات اسلامي پس از رحلت پيامبر(ص)


 

پس از رحلت رسول گرامي اسلام، دو اتفاق بزرگ رخ داد که تأثيرات شگرفي در سرنوشت آيندة اسلام و مسلمين داشت:


 

 


 

يکي ماجراي سقيفه و ديگر، پديدة فتوحات. بزرگ‌ترين اشتباه و انحرافي که در سقيفه [صفر سال 11 ق.] انجام گرفت، تغافل، تجاهل و به فراموشي سپردن واقعة غدير بود. غدير به اهليّت و صلاحيّت علي(ع) براي جانشيني رسول خدا(ص) اشعار داشت. اما حوادث سقيفه به گونه‌اي ديگر رقم خورد و با انتخاب ابوبکر به خلافت، به واقع زاوية انحرافي آغاز شد، که در سال 61 ق. با کشتار فرزندان رسول خدا(ص)، به نقطة اوج خود رسيد. اما حادثة مهم ديگر که در مبحث ما مي‌گنجد، آغاز فتوحات در دوران خلافت ابوبکر بود. هدف فتوحات، گسترش اسلام و از ميان بردن سدها و موانع سياسي موجود جهان آن روزگار بود که نمي‌گذاشتند پيام اسلام به امت‌هاي ديگر برسد. انديشه و طرح فتوحات، اساساً سه خاستگاه مهم داشت:


 

 


 

نخست؛ جوهر اسلام که ديني بود متمم و مکمل اديان ديگر و طبعاً آييني جهاني؛ که همة ابناي بشر را مورد خطاب خود قرار مي‌داد.


 

 


 

دوم؛ سيرة عملي پيامبر در جهت معرفي اسلام به خارج از مرزهاي شبه‌جزيرة عربستان که نمونة بارز آن دعوت خسرو ايران، قيصر روم و مقوقس مصر به پذيرش اين آيين بود.


 

سوم؛ ارضاي حسّ جاه‌طلبي و زياده خواهي برخي از اميران و خليفگان، و برطرف کردن مشکلات اقتصادي که از سرزمين خشک عربستان ناشي شده بود.


 

اينها عواملي بودند که ذهن، انديشه و همت عرب را که تا پيش از اسلام به مناقشات خونين قبيله‌اي در حوزه‌هاي محدود، معطوف بود، به تسخير سرزمين‌هاي دور و نزديک متوجه ساخت.3


 


 


 

فتح ايران و پيدايش طبقة موالي


 

 


 

با شروع فتوحات در زمان خلافت ابوبکر، کرانه‌هاي جغرافياي اسلام، به سمت شرق و شمال و غرب گسترش يافت. در مدتي اندک ايران، شام و مصر فتح شدند. فتح ايران تقريباً در خلال دهة 12 تا 22 ق. تکميل شد.


 

 


 

نخستين پيروزي قاطع در برابر ايرانيان در اوايل خلافت عمر در سال 16 ق. در  قادسيه صورت پذيرفت.4 علي(ع) نيز، از آغاز طراحي اين عمليات بزرگ در مدينه، در جريان قرار گرفته بود. به گفتة طبري و بر اساس خطبة 145 نهج‌البلاغه، آن حضرت پيشنهادهاي سودمندي را نيز در اين باره به خليفة دوم عرضه کرد. با فتح ايران بسياري از خاندان‌هاي ايراني در جوار اعراب و يا حتي در درون بافت و ساختار جامعة اعراب، تحت عنوان «موالي» جاي گرفتند. اينان از آن پس به عنوان طبقه‌اي نوظهور در جامعة اسلامي جايگاه خاصي را به خود اختصاص دادند. رابطة موالي با اعراب فاتح، الزاماً رابطه ارباب و رعيت و خواجه و برده نبود؛ بلکه در بيشتر موارد خاندان‌هاي ايراني با خاندان‌هاي عرب پيمان ولاء و دوستي (موالي موالاة) داشتند تا آنکه اين امر مکانيسم روابط اجتماعي خود را در قالبي استوار و مناسب انتظام بخشيد.5


 

با وجود اين، خاندان‌هاي ايراني از روح تعرّب و عصبيت عربي، که هنوز از جامعة اسلامي رخت بر نبسته بود، رنج مي‌بردند. اين روحيه که حتي دستگاه خلافت نيز از آن بي‌بهره نبود، گاه عرصه را بر موالي ايراني تنگ و دشوار مي‌ساخت. شايد بتوان ترور خليفة دوم توسط ابولؤلؤ (فيروز ايراني)6 را به سال 23 ق. واکنش در برابر اين فشارها تلقي کرد.


 

 


 

علي(ع) خونخواه هرمزان ايراني


 

 


 

در پي درگذشت خليفة دوم، عبيدالله پسر او، نه تنها ابولؤلؤ و همسر و دخترش را به قتل رساند، بلکه هرمز را نيز با وجود هيچ مستمسک قابل قبول شرعي و عرفي کشت. عثمان خليفة سوم وظيفه داشت عبيدالله را به سبب قتل بي‌دليل يک ايراني مسلمان، قصاص کند؛ زيرا از بي‌گناهي او آگاه بود. ليکن خليفه جرأت نداشت تا در اين مورد، به وظيفة اسلامي خود عمل کند. علي(ع) خيلفة سوم، عثمان را در اين مورد سخت نکوهش کرد و به عبيدالله بن عمر چنين فرمود:


 

اي فاسق اگر روزي بر تو دست يابم، تو را به خونخواهي هرمزان خواهم کشت.
عبيدالله تا پايان عمر از علي(ع) برحذر بود. او در جنگ‌هاي جمل و صفين در مقابل آن حضرت قرار گرفت و سرانجام در يکي از نبردهاي جنگ صفين کشته شد.


 

دفاع علي(ع) از حمراء


 

 


 

اعراب، ايرانيان ساکن کوفه و بصره را به نام‌هاي چندي از جمله «موالي»، «بني عم»، «زط»، «سيابجه»، «اسواران» و «حمرا» مي‌خواندند. آنان را موالي مي‌گفتند، از آن رو که با قبائل عرب پيوند «ولا» داشتند و بني عم مي‌ناميدند، از آن جهت که با طوايف عرب چنان موالاة و هم پيماني داشتند که گويي پسرعموهاي ايشانند. زط، همان شکل تعريب شده جت است که در اصل قومي از هندوان بودند که کار ايشان نگهباني در راه‌ها و مسالک و بعدها به اسواران ايراني نيز که شغل نگهباني داشتند، اطلاق گرديد. سيابجه جمع «سيجي» معرّب سپاهي است که مانند زط غالباً به طبقة کارآزمودة نظامي ايرانيان، اطلاق مي‌شود.


 

 


 

حمراء، به معني سرخ رويان يا سپيدرويان نامي بود که به اعتبار رنگ روشن پوست ايرانيان به آنان مي‌دادند.


 

 


 

در نظام مالي که عمر و سپس عثمان اعمال مي‌کردند، معمولاً حقوق و عطاياي موالي ايراني پايين‌تر از اعراب بود. از اين رو وقتي که ايرانيان در دوران خلافت علي(ع) از حقوق و عطايايي برخوردار شدند، جمعي از سران و اشراف کوفه از جمله اشعث‌بن قيس کندي، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند که از چه روي ما را مغلوب اين سرخ‌رويان ساخته‌اي؟8
عدالت علي(ع) سخت مورد توجه ايرانيان قرار گرفت؛ زيرا پيش از اين، شاهد بودند که چگونه خليفگان و خاصه عاملان و کارگزاران ايشان در بصره و کوفه، پاي از جادة عدل و داد بيرون نهاده، حقوق آنان را تضييع مي‌نمايند. موالي که از حدود سال‌هاي شانزده ق. به بعد، رفته رفته در بصره و کوفه سکنا گزيدند، از نزديک با اعمال ننگين اميران فاسق و ظالمي چون سعيد بن عاص، مغيرة بن شعبه، وليد بن عقبه و عبدالله بن عامر آشنا بودند و هر گاه از ظلم و جور ايشان به خليفة دوم و سوم شکايت مي‌کردند، راه به جايي نمي‌بردند. اما در همان حال به چشم خود شاهد بودند که علي(ع) با آنکه هنوز به خلافت نرسيده بود، با جرأت و جسارت تمام، فرزندش حسن را به اجراي حدّ شرعي در مورد وليد بن عقبة شراب‌خوار فرمان مي‌دهد و عبيدالله بن عمر را به قصاص خون به ناحق ريختة هرمزان تهديد مي‌کند و در ميان موج مخالفت اشراف و بزرگان سرکش قريش که خود را تافتة جدا بافته مي‌دانستند، حقوق موالي ايراني را استيفا مي‌نمايد.


 

اين مشاهدات کافي بود تا قلب هر انساني را به شوق و جذبه و کشش وادارد. ايرانيان در وجود علي(ع) روح بزرگي را يافتند که فراتر از علايق نژادي و زباني و قومي، به موضوع انسانيت و عدالت مي‌انديشيد. از همين رو در جريان جنگ‌هاي جمل و صفين از آن حضرت دفاع کرده، در رکابش به جنگ با ناکثين و قاسطين پرداختند.


 

جنگ جمل و حمايت ايرانيان از علي(ع)


 

چنان که گفته شد، در دهة سوم و چهارم هجري، (سال‌هاي 20 تا 40) بسياري از ايرانيان در بصره و کوفه سکنا گزيده بودند. آنان تعدادي مهاجر و عده‌اي ديگر، از ساکنان اصيل و قديمي همين منطقه بودند. بصره و کوفه تا پيش از فتوحات، بخش غربي ايران محسوب مي‌شد. از جملة اين ساکنان قديمي اين دو شهر، طوايفي موسوم به زط و سيابجه بودند که همواره به عنوان بخش مهم از اسواران يعني نيروهاي آزموده و مجرب دوران ساسانيان به حساب مي‌آمدند. اين زط‌ها و سيابجه در سال 36 ق. در جريان جنگ جمل در اطراف بصره با سپاهيان اصحاب جمل مقابله کردند و کار را بر عايشه، طلحه و زبير سخت نمودند.9


 

با تسخير بصره توسط جمليات، زط‌ها و سيابجه در کوفه به سپاه علي(ع) پيوستند و تا پيروزي کامل در برابر ناکثين، در رکاب حضرتش نبرد کردند. آن حضرت که نظاره‌گر فداکاري‌هاي بي‌شائبه و خالصانة ايرانيان حاضر در سپاهش بود، همواره در چهرة آنان مردماني نجيب و آزاده را مشاهده مي‌کرد که مي‌تواند از ياري جدّي ايشان در راه بسط عدالت و دفع بيداد و ريشه‌کن کردن فتنة ريشه‌دار منافقان و بني‌اميه، بهره‌مند گردد. از اين رو، با ارسال نامه‌هايي به عاملان خود در همدان و آذربايجان، نيروهاي ايراني را براي مقابله با معاويه در جنگ صفين، به ياري خود طلبيد.10


 

هداياي ايرانيان به علي(ع)


 

در زماني که علي(ع) در کوفه بودند، به رسم سابق شماري از ايرانيان11 نزد آن حضرت آمدند تا هدايايي تقديم دارند. پيشتر کارگزاران عثمان همچون وليد بن عقبه و سعيد بن عاص، افزون بر خراجي که از ايرانيان مسلمان مي‌گرفتند، ايشان را به اعطاي هداياي نوروزگان و مهرگان نيز مکلف ساخته و از اين راه ميليون‌ها دينار به چنگ آوردند. از اين رو، هداياي نوروزي به صورت سنتي رايج درآمده بود.


 

 


 

وقتي ايرانيان هداياي خود را نزد حضرت آوردند، براي آنکه خاطر آنان مکدر نشود، هدايا را پذيرفتند اما دستور دادند، مقابل قيمت آن هدايا، از ميزان خراج آنان کسر گردد. همچنين، هنگامي که آن حضرت به عزم صفين از شهر انبار مي‌گذشتند، دهقانان (معرب دهبان به معناي بزرگ ده است که معمولاً از طبقات مرفّه و طراز اوّل جامعه محسوب مي‌شدند)، به همراه ديگر مردم به دنبال علي(ع) راه افتاده دوان دوان ايشان را مشايعت مي‌کردند. علي(ع) آنان را از اين کار منع فرمودند. آنگاه دهقانان پيش‌کشي‌هاي خود را اهدا کردند. آن حضرت هدايا را تنها بدان شرط قبول نمودند که قيمت آنها را حساب کرده، به ايشان بپردازند.12
در همين زمان ابوزيد انصاري را به نحوة اخذ خراج و جزيه از ايرانيان رهنمون ساختند.13 دستورهاي صريح و آشکار آن حضرت در اين باره را بايد به واقع پايه‌گذاري نظامي نوين، عادلانه و کارآمد در نظام اخذ ماليات بر افراد (خراج، براي مسلمانان و اهل  جزيه و جزية ويژة غير مسلمانان) به حساب آورد.


 

اين نظام عادلانه که از جانب علي(ع) اعمال گرديد، توجه عميق‌تر ايرانيان را به شخصيت عدالت‌جوي انساني‌اش بيش از پيش جلب نمود و طبعاً به دنبال آن عشق و محبتي را که در اعماق روح و جان ايراني ريشه داشت، شعله‌ور کرد. عشقي که در طول قرون متمادي، هرگز خاموش نگشت و ولاي اهل بيت را در اين سرزمين به صورت بخشي اساسي و تفکيک‌ناپذير از فرهنگ ايرانيان، درآورد.


 

 


 

آري اينها نمونه‌هايي بود از نخستين آشنايي‌هاي مردم ايران با علي(ع) که بي‌ترديد بايد در موضوع گرايش و محبت ايرانيان نسبت به علي(ع) و خاندان پاکش و در پس تسري و رواج تشيع در ايران، بدان‌ها توجه کافي و وافي مبذول داشت.

منبع : http://www.shia-online.ir/


گزارش تخلف
بعدی